مجید سلیمانی
اگر فکر میکنید که این مقاله، نقدی بر فیلم سینمایی «نفوذی» است، سخت در اشتباهید! هرچند که نفوذی نیز مانند هر اثر سینمایی نیازمند نقدهای فنی و محتوایی است، اما در این مقال، تنها بهانهای برای ورود به تحلیل بسط نگاه فرهنگی گفتمان انقلاب اسلامی در عرصه هنر محسوب میشود. در واقع نگارنده این سطور، نفوذی را یکی از معدود «نفوذ»هایی میداند که عرصه اندیشه انقلابی را وارد «بیان هنری» کرده است. زیرا با سینمایی روبرو هستیم که یا سخنی از تفکر انقلاب اسلامی در آن به میان نمیآید و مشغول تولید سرگرمی و جلفبازیهای روزمره است و یا با بیانی ضعیف، به بازتولید انگارههای گفتمان روشنفکری و ضد دینی اشتغال دارد. در این وضعیت، که همه چیز بر منوال حماقتهای زندگی روزمره پیش میرود، سخن از اعتقاد به تفکر انقلابی و دینی، سخنی گزاف محسوب میشود و با مقاومت روبرو است. به طوری که میبینیم فیلم تحسین شدهای مانند نفوذی در بدترین فصل سال اکران میشود و حتی مورد بیمهری بعضی از مدیران فرهنگی کشور قرار میگیرد.
اما چه مسئلهای باعث شده است که این فیلم بهانه ورود به بحث قرار گیرد. در حالی که سالیانه فیلمهای متعددی با حمایت نهادهای حکومتی تولید و البته بدون اکران به بایگانی سپرده میشود. و صد البته اینکه عنوان «تولید سفارشی» نیز بر پیشانی اثر نمایان است. ناگفته پیداست که اندیشهای که بر دل هنرمند ننشیند، در آثار هنری او نیز متجلی نخواهد بود و فیلمسازی که از روی «درد» مبادرت به فیلمسازی نکند، تولیدی غیر متعهد را انتاج خواهد کرد. شاید بتوان این مسئله را وجه تمایز آثاری مانند «نفوذی» نسبت به تولیدات دیگر دانست که هر صحنه از فیلم را تجلیگاه بیان هنری گفتمان انقلاب اسلامی ساخته است. هرچند «فرم» و رعایت تکنیکهای هنری در این فیلم غیرقابل کتمان است و البته در تاثیرگذاری پیام فیلم، نقشی اساسی و غیر قابل انکار را ایفا میکند، اما مسئله اصلی، «محتوا» و بیان دقیق و هنرمندانهای است که بر فیلم حاکم است. این مسئله نیاز به اثبات عقلی ندارد که هر اندیشهای، بدون اینکه در قالب «هنر» و «ادبیات» قرار گیرد، اندیشهای عبث و منجمد است و کارایی لازم را نخواهد داشت. بنابراین، بیان تفکر جز در قالب هنر و ادبیات ممکن نیست. نفوذی، این مسئله را به خوبی دریافته است. به طوری که نه از «فن بیان» غفلت میکند و نه گرفتار آسیبهای بیان داستانی و هنری است. به عبارت دیگر، اندیشه گرفتار اقتضائات داستان و بیان هنری سینما نمیگردد و فدای فرم تکنیکی صنعت سینما نمیشود. در حالی که این مسئله یکی از آفات ساختار زبانی هنر و ادبیات است که اندیشه را در قالبی مثلهشده و ناقص تحویل مخاطبان میدهد. این مسئله بسیار مشکل است که گزارههای فکری در قالب هنر بیان گردد، زیرا برداشتهای متفاوتی از آن حاصل میشود. از طرف دیگر، اگر ساختارهای هنری و ادبی در بیان آن گزارهها رعایت نگردد، تاثیر قابل ملاحظهای نخواهد داشت. در واقع در اینجا هنرمند با تیغ دولبهای روبرو است که میتوان آن را در «ساختار ادبی و هنری» و «حقیقت اندیشه فکری» خلاصه کرد. هنر متعهد و حقیقی آن است که اجزا به گونهای در کنار یکدیگر قرار گیرد که هم جولانگاه تاثیر تفکر باشد و هم از ساختار ادبی و هنری خارج نگردد که خروج از این ساختار، «جولان» تفکر را بازمیستاند. نفوذی، فیلم بینقصی نیست، اما میتواند نزدیکترین مصداق برای این مسئله باشد. فیلم از ساختارهای هنری و داستانی غافل نیست. مخاطب را اسیر داستان خود میسازد و در بهت خلق تکنیکی و هنری فرو میبرد. او را با «تناقضها» و «سوالات» روبرو میسازد و در پایان گره از کار میگشاید و در «استدلالی منطقی» و «باورپذیر»، تفکر گفتمان انقلاب اسلامی را تقدیم مخاطبان میکند. برخلاف بسیاری از این دست آثار که از روی دغدغه، سوالاتی را در ابتدا مطرح میکنند و بدون آنکه آن را با جوابی درخور و شایسته همراه سازند، پایانی مبهم و گنگ میآفرینند.
در فیلم نفوذی، مخاطب با حقیقت جهاد و اسارت در راه خدا از دیدگاه گفتمان انقلاب اسلامی آشنا میگردد و شاهد اوج فداکاری یک انسان مؤمن است که در راه خدا، نه تنها از «جان» خود میگذرد، بلکه بالاتر از آن، «آبرو» را فدای انسانیت میسازد. و چه بسیار سخت است که انسانی از بزرگترین نعمت دنیوی خود که همانا آبروی خویشتن است، بگذرد و آن را نیز تقدیم تفکر خویش کند. نفوذی، بدون آنکه به تکلف و تصنع دچار گردد، ایدئولوژی سازمان منافقین خلق را به نقد میکشد و از دغدغههای بشری گفتمان انقلاب اسلامی در قبال جنایتهای منافقین در قبال «اکراد» سخن میگوید. ریشههای فساد اقتصادی را در چهره نفاق «جورابچی» جستجو میکند که نه تنها هیچ اعتقادی به تفکر انقلابی ندارد، بلکه نیروی سازمانی و مخفی منافقین است که در عرصه اقتصادی مشغول به ایجاد اختلال است. در اینجا است که ما میتوانیم از تفکر نفاقگونه کسانی صحبت کنیم که اقتصاد را وسیله اهداف پلید خود قرار دادهاند.
در جای دیگر، مفهوم «ریا» با ظاهرالصلاحی چهرهای منافق همچون «جورابچی» بیان میگردد، در حالی که «ظاهر انقلابی» فدای این ریاکاری نمیگردد و تنها معرفتی است که مخاطبان را از حقیقت مفاهیم آگاه میسازد.
نفوذی، بسیاری از مفاهیم فکری انقلاب اسلامی را در قالب اثر هنری خود بیان میکند بدون آنکه از صراط مستقیم تفکر انقلابی خارج گردد که از حوصله این مقاله خارج است. مفاهیمی که هر یک منتظر پردازش صدها سال تولید هنری است و هرگز کهنه نخواهد شد. شاید که این اثر، شروعی باشد برای بسط تفکر انقلابی تا آنجا که بتوان سخن از هنری راند که «ساختاری انقلابی» دارد و گرفتار افتضائات تفکر هنر مدرن نیست. ان شا الله
این مقاله را می توانید در این صفحه از سایت خبرگزاری جهان نیوز نیز بخوانید.