• گام دوم انقلاب و مسئله «سیاست‌گذاری رسانه‌ای»

    بدون شک، بیانیه‌ی گام دوم، فرازهای متنوعی از چهل‌سالگی انقلاب اسلامی را به‌مثابه راهی طی‌شده و تجربه‌ای ارزشمند مطرح می‌کند و سرشار از عبارات قدرتمند، واژگان نیرومند و گفتاری جهت‌مند است. بااین‌حال، متن پیش رو متوجه فرازی از این گفتار ارزشمند است که بر «وظایف سنگین» و «نگاه مسئولانه دستگاه‌ها، اشخاص و نهادهای غیر حکومتی» درزمینهٔ رسانه‌ها تأکید می‌کند. به بیانی دیگر می‌توان گفت که رهبر معظم انقلاب اسلامی در این فراز از بیانیه، به طرح بحرانی درزمینهٔ برنامه‌ریزی رسانه‌ها اشاره داشته‌اند و خواستار «تنظیم» و «اجرای» برنامه‌هایی «کوتاه‌مدت»، «میان‌مدت» و «جامع» شده‌اند. بنابراین می‌توان از چند وجه به مسئله سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی رسانه‌ها و همچنین اهمیت آن به‌منزله مسئولیتی اجتماعی پرداخت. نوشتار حاضر، از همین منظر به شرایط و امکان‌های موجود در سیاست‌گذاری رسانه‌ای می‌پردازد. از دیدگاه این متن، سخن از عدم امکان سیاست‌گذاریِ رسانه‌ای، وجهی از رویکرد «پسااستعماری» در رسانه‌ها محسوب می‌شود که جایگاه تعیین شده نظام جهانی رسانه‌ها را می‌پذیرد و به‌جای اتخاذ رویکردی مسئولانه، روشی «منفعلانه» را در پیش می‌گیرد.

  • خدمات «تماشا» در «فیس‌بوک» و اجتماعی کردن فرآیندهای رسانه‌ای

    در ادبیات علوم اجتماعی، مفاهیمی تحت عناوین «تغییر اجتماعی»[۱] و یا «تحول اجتماعی»[۲] وجود دارد که تاریخ پیدایش آن را می‌توان هم‌زمان با جلب‌توجه جامعه‌شناسان به تغییرات گسترده اجتماعی جامعه مدرن دانست. این مفاهیم، گستره زیادی از تغییرات و تحولات را مدنظر قرار می‌دهند. به‌گونه‌ای که تغییر اجتماعی، هرگونه تغییرات در سازمان، ساختار و نهاد اجتماعی تا شیوه‌های زندگی را جزو وجوه خود قلمداد می‌کند. بااین‌حال، بُعد اساسی تغییرات اجتماعی را «سرعت» تغییرات دانسته‌اند که این سرعت، نقشی اساسی در تغییرات اساسی‌تر در نظم اجتماعی ایفا می‌کند و به‌نوعی می‌توان گفت که ما به‌سرعت با تغییرات گسترده در نهادهای اجتماعی مانند خانواده و آموزش مواجه هستیم. درحالی‌که از آینده نزدیک نیز کمترین اطلاعاتی نداریم و این مسئله قدرت برنامه‌ریزی را از نهادهای اداره‌کننده می‌گیرد. علاوه بر تغییر، سرعت و حجم تغییرات به‌گونه‌ای است که مفهوم تحول اجتماعی نیز بهره برد. بدین معنا، می‌توان ادعا کرد که تغییرات فرهنگی و اجتماعی آن‌چنان رخ می‌دهد که به مفهوم تحول نزدیک است. از این منظر، تحولاتی اساسی که پیش‌ازاین، بعد از مدت زمان طولانی و در فاصله چندین نسل رخ می‌داد به طرفه‌العینی بروز می‌یابد و این تحول را به‌وضوح می‌توان در گستره عظیمی از زندگی اجتماعی ملاحظه کرد. درواقع، سرعت تغییر معانی و ارزش‌ها، فراتر از تغییرات اجتماعی است و باید سخن از تحولی اجتماعی به میان آورد که ترکیب و توازن میان بخش‌های مختلف جامعه را متحول می‌کند.

  • مسائل اجتماعی ایران و تدقیق در اولویت‌ها

    «مهم‌ترین مسائل اجتماعی ایران چیست و چه مسائلی، با چه لوازم و مقدماتی بر دیگر مسائل اولویت دارند؟». قطعاً پاسخ به این پرسش بسیار سخت است. خصوصاً آنکه بحث اولویت‌ها یا به عبارتی «محدودیت‌ها» در پرداخت به مسائل نیز وجود دارد. درواقع شاید در گفت‌وگو با اصحاب علوم اجتماعی و دیگر ذی‌نفعان، فهرستی از مسائل اجتماعی جامعه ایران آشکار شود اما میزان شدت و حدت و بحرانی بودن و اولویت آن‌ها، مسأله مناقشه‌برانگیزی است. در شناسایی مسائل و اولویت‌ها، هر یک از اصحاب علوم اجتماعی با توجه به نظام فکری یا حتی حوزه تخصصی خود، استدلالاتی می‌کند و در این میان، دقیقاً مشخص نمی‌شود که چگونه می‌توان به بحث اولویت‌ها در مسائل اجتماعی پاسخ داد. زیرا رهیافت‌های نظری زیادی در علوم اجتماعی وجود دارند که حتی در شناسایی مسائل نیز توافقی در میان آن‌ها وجود ندارد.

  • نمایش خود در رسانه‌های اجتماعی؛ از وبلاگ‌ها تا اینستاگرام

    ورود تصویر به رسانه‌های اجتماعی، موجب تحول نشانه‌ها شد و امروز، بیشتر اطلاعات خروجی ما در شبکه بر اساس تصاویری است که پست می‌کنیم و متن‌ها، نشانه‌های ضعیف‌تری هستند و به‌مراتب، اطلاعات کمتری منتقل می‌کنند. نسل جدید رسانه‌های اجتماعی، به نسبت وبلاگ‌ها، هم واجد ویژگی‌های شبکه‌ای‌تر هستند و هم با ورود تصویر – اعم از عکس و فیلم – حوزه عمومی نفوذ رسانه‌های اجتماعی در میان عامه مردم را گسترش داده‌اند. اینستاگرام در این میان پیشتاز است و به‌جرئت می‌توان گفت که این شبکه اجتماعی حتی به نسبت دیگر شبکه‌های اجتماعی – مانند فیس‌بوک – عرصه عمومی‌تری دارد و این ویژگی را نیز به‌واسطه تمرکز بر تصاویر به دست آورده است. در قیاس تحول رسانه‌های اجتماعی و نمایش خود، از وبلاگ‌ها تا اینستاگرام، فرایندی را می‌توان مشاهده کرد که عبور از متون و ورود به عرصه تصویر، کمترین وجه آن است. این تحول، از یک منظر، وجهی از عرفی‌شدن در نمایش خود و تلاش برای جلوگیری از میرایی پیام دارد و از وجهی دیگر، موجب تغییر و عرفی‌شدن اولویت‌ها در همه عرصه‌های اجتماعی خواهد شد. زیرا عرصه‌های اجتماعی متأثر از برداشت‌های حوزه عمومی است و عرفی‌شدن و ساده‌سازی آن در ابعاد این تأثیرپذیری قابل‌فهم خواهد بود. تغییر مرجعیت‌های اجتماعی و تأثیر سلبریتی‌ها را می‌توان یکی از کمترین نشانه‌های عرفی‌شدن حوزه عمومی به‌واسطه تصویر تلقی کرد.

  • نظریه پسااستعماری در علوم اجتماعی و انکشاف سویه‌های جدید

    ادبیات مطالعات پسااستعماری بیشتر با نام‌هایی همچون؛ «فرانتس فانون»، «ادوارد سعید»، «لیلا گاندی»، «گایاتری اسپیواک»، «هومی بابا» و «رابرت یانگ» شناخته می‌شود. در این میان، «فانون» از نخستین کسانی است که به دنبال نوعی صورت‌بندی از آگاهی سرکوب‌شده سوژه استعمارزده بود. او از فرایندی تحت عنوان «درونی‌سازی» توسط امپریالیسم سخن می‌گفت که موجب فرودستی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی می‌شد و هویت افراد را تحت تأثیر قرار می‌داد. بااین‌حال، ظهور آکادمیک نظریه پسااستعماری را می‌توان از دهه ۱۹۸۰ مشاهده کرد. این موضع‌گیری آکادمیک در مقابل گفتمان علمی غرب در موضوع مطالعه شرق و نقد گفتمان «شرق‌شناسی» آغاز می‌شود. گسترش نقادی شرق‌شناسی و تأثیرگذاری عام در محافل آکادمیک و حتی حوزه‌های عمومی، با وضعیت‌های معروف به پساساختارگرایی و پسامدرنیسم همراه بوده است. از همین جهت بود که ترکیب‌بندی متمایزی از نقد فرهنگی شامل؛ رهیافت فوکویی به قدرت، رهیافت دریدایی به تفاوت، تأکید بر بی‌مرکزی، فقدان سلسله‌مراتب و ناهمگونی ایجاد شد که درجهت مطالعات پسااستعمارگرایی عمل کرد.
    مطالعات پسااستعماری بیشتر از سوی اندیشمندان دورگه و چندفرهنگی، گسترش یافته است تا راه‌های متنوعی را که قدرت استعماری برای اعمال فشار و تحکم در پیش می‌گیرد، فاش سازد. همچنین عرصه‌ای میان‌رشته‌ای حول تاریخ، اقتصاد، ادبیات و سینماست که می‌تواند جایگزینی برای مطالعات علوم اجتماعی و فرهنگی محسوب شود.

  • سخنرانی در دانشگاه صدا و سیما با عنوان سینمای هالیوود در بوته نقد و مطالعات پسااستعماری

    آمریکا، طرحی از «آینده جهان» دارد که سال هاست آن را پیگیری می کند. او خود را اتوپیای جهان می پندارد، از همین رو به استقبال «علوم استراتژیک» می رود و در پی « نظمی نوین» برای جهان است. آمریکا در همه سطوح به دنبال ایجاد نظم های جدید بوده و راهبردها و سیاست های خود را دنبال می کند.
    به گزارش روابط عمومی دانشگاه صدا و سیما، دکتر مجید سلیمانی روز یکشنبه ۲۰ آبان در جمع دانشجویان دانشگاه صدا و سیما با موضوع « شرق شناسی و مطالعات پسا استعماری در رسانه » سخنرانی کرد. متن سخنان این استاد ارتباطات و رسانه به صورت یادداشت ذیل تنظیم و ارائه می شود.

  • اینستاگرام، تصویر سلبریتی و نارضایتی از بدن

    هرچند عوامل مختلف فرهنگی و اجتماعی مانند روابط خانوادگی و فامیلی و دوستان، بر روی تصور ما از بدن تأثیر می‌گذارند، اما نمی‌توان از نقش حیرت‌انگیز رسانه‌های جمعی در ایجاد تصویر ذهنی ما از بدن به‌سادگی گذشت. این مسئله خصوصاً برای زنان، اهمیت بیشتری دارد. زیرا نقطه تمرکز چرخه تولید و مصرف، بر نمایش بدن زنان متمرکز است. زنان به‌طور مداوم با تصاویر ظریف و جذاب از بدن سلبریتی‌ها مواجه هستند که این تداوم، به‌واسطه رسانه‌های اجتماعی بسیار بیشتر شده است. در همین زمینه، برخی از پژوهش‌های تجربی این نمایش مداوم را در ایجاد اثر منفی در خلق‌وخوی زنان بسیار مؤثر تلقی می‌کنند (براون و تیگمن،۲۰۱۶؛ ونت،۲۰۰۹؛ گروز و دیگران، ۲۰۰۲). درواقع، نمایش مداوم بدن مدل‌های مشهور، این ذهنیت را برای زنان ایجاد می‌کند که دستیابی به چنین چیزی امری غیرمحتمل و بسیار دور است. صنعت جراحی‌های زیبایی و داروهای مختلف چاقی و لاغری و زیبایی، از خلال همین چرخه به سودهای کلانی دست یافته‌اند، اما به نظر می‌رسد که حتی چنین صنعت کاذبی نیز نمی‌تواند زنان را در دستیابی به مدل‌های استانداردشده رسانه‌های اجتماعی کمک کند. بنابراین اثرات منفی و روان‌شناختی چنین چرخه‌ای هرروز میان زنان بیشتر و بیشتر می‌شود. آن‌ها به سراغ جراحی‌های زیبایی می‌روند و با توجه به اندام سلبریتی‌ها، درخواست خود را به پزشک ارائه می‌کنند. به‌عنوان‌مثال از پزشک می‌خواهند که طرح لب‌های آنجلینا جولی را بر روی آنان اجرا کند و یا ژل در گونه‌هایشان به طریقی تزریق شود که چهره آن‌ها به سلنا گومز نزدیک گردد. اما نتیجه کار به‌گونه‌ای نیست که موقعیت آنان را آن‌چنان تغییر دهد. به‌واقع، زنانی که هزینه و رنج جراحی‌های زیبایی و رژیم‌های غذایی را تحمل می‌کنند، نتایج چندانی نمی‌گیرند. بنابراین رضایت اجتماعی آنان نیز کاهش می‌یابد.

  • معرفی و نقد کتاب کلان‌داده‌ها؛ انقلابی که زندگی، کار و تفکر ما را تغییر می‌دهد

    کتاب «کلان‌داده‌ها؛ انقلابی که زندگی ما، کار و تفکر را تغییر می‌دهد» (۲۰۱۳) نوشته ویکتور میرشنبرگر و کینت کیکر، با ۴۲۰۰ ارجاع، یکی از پراستناد‌ترین کتاب‌هایی است که تاکنون در حوزه شبکه‌های اجتماعی و فناوری‌های جدید نگاشته شده است. این کتاب، تحقیقی خاص از آخرین روندهای فنّاوری و تأثیرات چشمگیر آن بر اقتصاد، علم و جامعه می‌شود و توضیح می‌دهد که چگونه ما در احاطه داده‌های کلان قرارگرفته‌ایم و چه مزایا و خطراتی در برابر ما وجود دارد. داده‌هایی که به‌سرعت می‌تواند نتیجه‌گیری‌های شگفت‌انگیزی به ما دهد و در کسب‌وکار، سلامت، سیاست، آموزش، و نوآوری‌ها تغییرات زیادی ایجاد کند. نوشتار حاضر، درس‌هایی از مطالعه این کتاب است

  • صنعت فرهنگ اسلامی؛ تنش‌های حجاب و مدلینگ در رسانه‌های اجتماعی

    صاحبان سرمایه در تلاش هستند که پیوندهایی را میان «شیک‌پوشی» و «شرایط خاص تولید، توزیع و مصرف» میان مسلمانان برقرار کنند تا تنش‌ها موجب اختلال در بازار نشود. حفظ حجاب در مدلینگ و یا حتی به تعبیر بهتر «فهم نیروی زیبایی حجاب در نمایش بدن» همان چیزی است که به‌زعم جهان نئولیبرال می‌تواند هم منافع بازار و ارزش‌های آن را تأمین کند و هم تنش‌ها از سوی مسلمانان را کاهش دهد. در حالی چنین امری از دیدگاه بسیاری از مسلمانان، امری مانعه‌الجمع و غیرممکن تلقی می‌شود و در بعضی از موارد تحت عنوان «بسط شیوه‌های غربی» در سبک زندگی مسلمانان از آن یاد می‌شود (نگاه کنید به: وانینگر،۲۰۱۵) و مدلینگ زنان مسلمان و یا «حجابیستا» در منظومه صنعت فرهنگ اسلامی درک می‌گردد. بنی گکتوریکسل و آلن مک لارنی (۲۰۱۰) در مقاله‌ای تحت عنوان «زنان مسلمان، سرمایه‌داری مصرف‌کننده و صنعت فرهنگ اسلامی» به این مسئله پرداخته‌اند که چگونه زنان مسلمان در چارچوب سرمایه‌داری مصرفی کار می‌کنند و در بازار غربی نئولیبرال، تبدیل به مصرف‌کنندگان می‌شوند. در این صورت، هویت‌های مسلمان به‌طور فزاینده‌ای از طریق شیوه‌های مصرفی ایجاد می‌شود و سعی دارد که ارزش‌های فرهنگی سنت اسلامی را با ایده‌های مدرن قرن بیست و یکمی همراه سازد.

  • پدیده «حجابیستا»؛ زنان مسلمان و مدلینگ در رسانه‌های اجتماعی

    هرچند پدیده مدلینگ از سابقه مشخصی در تاریخ معاصر رسانه‌ها محسوب می‌شود، اما پدیده نوظهوری در ایران است و حیات جدی آن را می‌توان از زمان همه‌گیری رسانه‌های اجتماعی دانست. از همین برهه است که تعداد قابل‌توجهی از زنان ایرانی، در معرفی خود در رسانه‌های اجتماعی به لفظ «مدل» بسنده کرده‌اند و با بهره‌گیری از امکانات تصویرپردازی دیجیتال و روتوش‌های فتوشاپی، تصاویری از خود به نمایش گذاشته‌اند. حال چند سؤال می‌تواند بحث ما را داغ کند! چه نسبت‌هایی میان زن مسلمان ایرانی، رسانه‌های اجتماعی، اقتصاد مدلینگ و حجاب وجود دارد؟ جستجوهای من نشان داد که از این منظر و قبل از چنین تأملاتی، تلاش‌هایی برای فهم علمی این مسئله وجود داشته است و می‌توان متونی را یافت که مسئله مدلینگ و حجاب زنان مسلمان را موردتوجه قرار داده‌اند. کاواکی و کراپلین (۲۰۱۷) در پژوهشی دقیقاً به همین مسئله پرداخته‌اند و از واژه‌ای تحت عنوان «حجابیستا» سخن می‌گویند.