تاملاتی در باب جشنواره فیلم فجر؛ در خدمت و خیانت فستیوال

مجید سلیمانی

 ۱٫ دیگر همه می‌دانند که بهمن ماه هر سال، چند جشنواره در حوزه‌های مختلف فرهنگی و هنری در ایران برگزار می‌شود که جشنواره فیلم فجر، مهمترین آن است. اما سنجش این «اهمیت»، سهل ممتنع است. زیرا این سوال همیشه مطرح است که چرا «فیلم»، نسبت به دیگر مسائل فرهنگی و هنری، اهمیت بیشتری یافته است و چرا مثلا جشنواره تئاتر فجر، از اقبال کمتری برخوردار است. البته همان‌گونه که پیش از این نیز ذکر شد، سنجش این اهمیت سهل است. هر چه باشد، فیلم یکی از مهمترین محصولات صنعت فرهنگ است و مورد توجه همگان قرار دارد. بنابراین طبیعی است که حواشی و متن جشنواره فیلم فجر، از تبلیغات قابل توجهی برخوردار باشد.

۲٫ جشنواره یا همان به عبارتی؛ «فستیوال» را دوره‌ای از جشن‌های مستمر و البته دارای «آیین‌های خاص» ذکر کرده‌اند که البته اهداف فرهنگی خاصی را نیز دنبال می‌کند. شاید یکی از مهمترین اهداف هر جشنواره‌ای و در هر حوزه‌ای، «ایجاد انگیزه» برای ادامه فعالیت فعالان آن حوزه است. «تبلیغات» و «سنجش فعالیتها» را می‌توان دیگر اهداف مهم هر جشنواره‌ای محسوب کرد. بنابراین می‌توان گفت که با هر دیدگاهی، جشنواره‌ها را می‌توان فعالیتی مثبت ارزیابی کرد که در فرایند زندگی روزمره انسانی – و در دنیایی که تفکرات مدرن، پسامدرن و سنتی در تقابل با یکدیگر به سر می‌برند – می‌تواند در تعالی اذهان و اعمال، محل تاثیر باشد. از این رو نمی‌توان جشنواره‌ها را ذاتاً حرکتی نسنجیده شمرد.

۳٫ با این حال هر «پدیده اجتماعی»‌ ملموسی، قابل ارزیابی است و جشنواره نیز از این قاعده مسثنی نیست. پدیده‌ها نیز با معیار‌های مختلفی ارزیابی می‌شود. اگر انگیزش، تبلیغ و سنجش فعالیت فعالان را به عنوان اثرات و بازخوردهای مثبت جشنواره‌ها بدانیم، در این صورت باید به بازخوردها و نتایج ناخواسته این پدیده اجتماعی نیز اشاره کنیم. نوشتار حاضر نیز با مفروض گرفتن این نکته که مزایا از جایگاهی روشن برخوردار است، به معایبی چند می‌پردازد. البته بی‌آنکه متن حاضر را خالی از نقد بداند و راه را بر ارزیابی مجدد ببندد.

۴٫ جشنواره فیلم فجر نیز مانند دیگر جشنواره‌ها نقش پویایی حوزه هنری خود یعنی؛ «صنعت فرهنگ سینما» را برعهده دارد. در ظاهر ما با جشنواره‌ای سالانه روبرو هستیم که به نوعی نقطه  عطف ارزیابی فعالیت یک ساله سینمای ایران محسوب می‌شود. هرچند چالش‌هایی جدی در مورد این ارزیابی وجود داشته باشد، اما تجربه سال‌های بعد از انقلاب اسلامی نشان می‌دهد که عمده آثار سینمایی برجسته در این مسابقه عظیم شرکت کرده و جوایزی را از آن خود کرده‌اند. پس تا اینجا با مفاهیمی همچون ارزیابی سالانه سینما و شیوه‌های داوری آثار روبرو خواهیم بود. اما چنان که مشاهده شده است، اعضای فعال سینما در دوره‌های مختلف و با افکار متفاوت، نقش داور یا شرکت‌کننده را برعهده داشته‌اند. در واقع، پویایی خاصی در داوری آثار وجود نداشته است و سینماگران خود به قضاوت آثار خود نشسته‌اند. مساله‌ای که موجب شده است که «محتوا»، «متن» و «پیام» آثار را دچار غفلت سازد. در حقیقت فاکتورهای اصلی مورد نسیان قرار گرفته است و هیچ‌کسی نمی‌تواند این مسئله را کتمان کند که یک «سینماگر»، تنها یک سینماگر است و قاعدتا نمی‌تواند در مضامین و موضوعاتی که به تصویر کشیده، در نهایت تخصص باشد. شاید ذکر کنید که در سال‌های اخیر، جوایز جنبی جشنواره به محتوای آثار توجه دارد و سازمان‌ها با توجه به اهداف فرهنگی و ترویجی خود، داوری و جوایزی را به آثار مورد نظر خود تقدیم می‌کنند. اما این حرکت در سالهای اخیر تنها جنبه تشریفاتی داشته و توجه خاص و دقیقی در این زمینه وجود ندارد. ضمن اینکه این موارد بسیار حاشیه‌ای و بی‌اهمیت تلقی می‌شود. شاید این انتقاد به‌جایی باشد که آیا بهتر نیست که به جای «فن‌محوری» و یا به عبارتی «هنرمحوری» به «موضوع‌محوری» در داوری آثار پرداخته شود؟ به نظر می‌رسد که بهترین فیلم‌ها – هم به لحاظ فنی و هم هنری – لزوماً فیلم‌هایی نیستند که از مضمون، محتوا و پیام مناسبی برخورداری باشد. «مناسب» در اینجا می‌تواند هم شامل ساختار منطقی و صحت اطلاعات بیان شده در فیلم گردد و هم ارائه محتوایی که در راستای سیاستهای فرهنگی و یا با تعبیری معنوی؛ در جهت تعالی انسان باشد. مسئله‌ای که مغفول مانده است.

۵٫ اینکه برگزاری یک جشنواره، در این سطح عظیم، بر اساس چه معیارهایی به قضاوت می‌پردازد و به دنبال چه هدفی است، مسئله مهمی است که شاید تاکنون اسیر «نگاه‌های پروژه‌محور» در عرصه تولید فرهنگی گشته است. این مسئله نیز به نگاه فن محورانه‌ای برمی‌گردد که بر مناسبات فرهنگی دستگاه سینمایی کشور حمکفرماست. در واقع، برای مسئولان فرهنگی، تنها این مسئله اهمیت دارد که «بیلان فرهنگی» گسترده‌ای را ارائه کند. در اینجاست که برگزاری باشکوه و سالانه جشنواره فیلم فجر اهمیت می‌یابد و در واقع «پروژه» بر «موضوع» برتری پیدا می‌کند. از این رو، مدیریت فرهنگی اسیر مناسباتی می‌شود که نه تنها ربطی به سیاستگذاری‌های فرهنگی کشور ندارد، بلکه برخلاف جهت‌گیری‌های اساسی است و در تقابل با نگاه فرهنگی متعالی به سر می‌برد. از این رو ما مشاهده می‌کنیم که خصوصا در سالهای اخیر و به جهت تفاوت دیدگاه کارگزاران فرهنگی با اصحاب سینما – که تحت تاثیر اقتضائات تکنیکی سینما هستند –  همواره پیش از برگزاری جشنواره، درگیری‌های رسانه‌ای خاصی صورت می‌پذیرد. از آن جمله اینکه رسانه‌های مخالف دولت سعی دارند که تاکید کنند که بعضی از فیلمسازان جشنواره را تحریم کرده‌اند و در جشنواره امسال شرکت نخواهند کرد. از سوی دیگر و در مقابل، بعضی از کارگزاران فرهنگی نیز تاکید می‌کنند که این مسئله وجود ندارد و جشنواره با حضور تمامی دیدگاه‌ها برگزار خواهد شد. به نظر می‌رسد که تاکید بر چنین نگاهی تنها این فرضیه را تایید می‌کند که صاحب‌منصبان فرهنگی کشور تنها نگاهی اجرایی و پروژه‌ای به مسئله دارند و برگزاری جشنواره را مقدم بر کیفیت اجرای آن می‌شمارند. به نظر نمی‌رسد که چنین نگاهی بتواند توفیقی را حاصل آینده بنیان‌های فرهنگی کشور سازد.

۶٫ جشنواره فیلم فجر نیز امسال مانند سال‌های پیشین برگزار خواهد شد و هر سال همان دغدغه‌های پیشین تکرار خواهد شد و ما اندر خم کوچه حضور زننده بازیگران و دست‌اندرکاران سینما در جشن اختتامیه و افتتاحیه خواهیم ماند. بدون آنکه کاری به پیش رود و اتفاقی حاصل شود، جشنواره نردبان شهرت و خواسته‌های افرادی خواهد شد که در «جایگاه» خود نیستند و ما هنوز «جایگاه» فرهنگ اسلامی – ایرانی را در سینما نمی‌یابیم.

 

این مقاله در ماهنامه سینما رسانه، شماره ۴۳۲، بهمن ۱۳۸۹ منتشر شده است.