مجید سلیمانی
تا همین چند سال پیش، تلویزیون یکی از اعضای خانواده محسوب میشد که وظیفه سرگرمسازی و حتی هدایت فکری و فرهنگی خانواده را نیز برعهده داشت. اما امروز این عضو ناخوانده پا را فراتر از حد معمول گذاشته است. تا آنجا که نه تنها از اعضای خانواده محسوب میشود، بلکه رفیق و یار تنهایی همه اعضا نیز هست. پسر خانواده در اتاق شخصی خود و با رایانهاش مشغول تماشای برنامه مورد علاقهاش است. دختر خانواده بعد از صحبتهای مکرر با تلفن همراه خود، برنامههای تلویزیون را از دریچه صفحه کوچک موبایل خود دنبال میکند. مادر خانواده از تلویزیون آشپزخانه، از برنامههای خانوادگی بیشترین بهره را میبرد و پدر خانواده نیز از تلویزیون مرکزی خانه، مشغول تماشای فوتبال است!
شاید بتوان گفت که حتی دوره نشستن دستهجمعی یک خانواده برای تماشای یک برنامه خاص نیز گذشته است و تماشای دستهجمعی تلویزیون، یک آیین جدید محفلی محسوب میشود که افراد برای تماشای برنامههایی خاص همچون تماشای فوتبال از آن بهره میجویند تا هیجان مسابقه زنده ورزشی را چند برابر کنند. البته باید تاکید کرد که هنوز این وضعیت جدید در «آیین تماشای تلویزیون» قطعی نیست و ما شاهد حالت «گذار» در «مصرف صنعت تلویزیون» هستیم. در هر صورت میتوان گفت که تلویزیون مهمترین عضو خانواده امروزی است. عضوی که هم در تنهایی، همنشین مخاطب است و کارکردی «فردی» دارد و هم از اندیشه «جمع» غافل نیست و در میان جمع، نقشی خطیر را ایفا میکند.
اما چه چیزی باعث شده است که وضعیت موجود بوجود آید و کارکردی فردگرایانه را برای تلویزیون متصور شویم. بدون شک، حضور در عصر انفجار اطلاعات و تکثر بیش از اندازه رسانهها در بوجود آمدن وضعیت اخیر تاثیری بسزا داشته است. زمانی تلویزیون کارکردی جمعی را در خانواده ایفا میکرد که از تکثر رسانهای خبری نبود و انتخابها نیز در دو تا سه شبکه تلویزیونی خلاصه میشد. بنابراین لزومی نداشت که هر یک از اعضای خانواده از تلویزیونی شخصی استفاده کند. البته عرصه سختافزاری پخش نیز توسعه شگرفی داشته است و اکنون به راحتی و با کمترین هزینه میتوان تلویزیونی شخصی خریداری کرد. هرچند گیرندههای جدید در قالب رایانه و تلفن همراه عرضه شود. بنابراین ما با مخاطبانی جدید و متنوع در عرصه پخش تلویزیونی روبرو هستیم که هریک بنابر سلائق و علائق خود به مصرف برنامههای تلویزیونی میپردازند. از این رو، «تکثر» و «تنوع»، حرف اول را در یک مجموعه پخش تلویزیونی میزند.
رسانه ملی و رسالت جدید در پخش
مصرف تلویزیونی در ایران نیز مانند دیگر کشورها از وضعیتی مشابه برخوردار است. هرچند که «رسانه ملی صدا و سیما» – به عنوان رسانه رسمی پخش تلویزیونی در ایران که هنجارهای دینی، فرهنگی و اجتماعی مردم ایران زمین را رعایت میکند – از شبکههای بسیار گستردهای برخوردار نیست. اما تنوع پخش در شبکههای تلویزیونی موجود توانسته است که وضعیتی مشابه بوجود آورد. به طوری که در تماشای شبکههای مختلف، سلیقههای متفاوتی را نیز میتوان مشاهده کرد. اینکه آیا صدا و سیما توانسته است که با چند شبکه موجود، وظایف خطیر خود را در ایجاد یک «دانشگاه عمومی» ایفا کند، مقولهای دیگر است و بحثی جداگانه میطلبد. اما سوالی که در این مقاله مورد نظر است، لزوم سیاستگذاری سیما در «گستردگی و تنوع پخش» است. بگذارید کمی به عقب برگردیم و سلسله استدلالاتی را در باب موضوع، مورد مداقه قرار دهیم:
۱- در اینکه مخاطب دنیای امروز، به راحتی میتواند به رسانههای مختلف و پخشهای گوناگونی دست یابد، تردیدی وجود ندارد. از این رو، بعضی «انحصار پخش تلویزیونی» در ایران را امری مذموم میشمارند و معتقدند که باید «پخشهای خصوصی» در ایران شکل گیرد. فارغ از اینکه از لحاظ قانون اساسی، این امر خلاف قانون محسوب میشود، باید گفت که به لحاظ فرهنگی و اجتماعی چنین امری محتمل به نظر نمیرسد. زیرا هزینههای تولید و پخش تلویزیونی بسیار سرسامآور است و برگشت هزینهها نیز امکان وجودی ندارد. مگر اینکه از سوی نهادهای دیگر حمایت مالی گردد و یا از طریق تبلیغات وسیع تلویزیونی، هزینهها جبران گردد. در هر صورت ما با تولیدی ضعیف از سوی بخش خصوصی روبرو خواهیم بود که برای جذب مخاطبان نیز هنجارها را زیر پا خواهد گذاشت. این مسئله کاملا اثبات شده است که بخش خصوصی در هر قسمت از فرهنگ که ورود کرده است، یا به دنبال منافع مادی خود بوده و یا به دنبال منافع فرهنگی خاصی است که با هنجاری دینی و اجتماعی جامعه ایران سازگار نیست و از لحاظ مالی نیز به بیگانگان وابسته است. نگارنده بر این باور است که ورود بخش خصوصی به عرصه پخش مشکلی را حل نخواهد کرد و تبعات بسیار جدی در ایجاد آسیبهای جدید فرهنگی خواهد داشت.
از طرف دیگر، در سالهای اخیر ما با پدیدههای همچون ماهواره و پخش ویدئویی گسترده در ایران روبرو بودهایم. اما آیا این مسئله موجب کاهش غیرمنطقی مخاطبان رسانه ملی شده است؟ قطعاً اینگونه نیست و «شرایط فرهنگی» مردم مسلمان ایران، باعث شده است که با وجود دسترسی آسان به ماهوارههای تلویزیونی، شبکههای ملی مخاطبان ثابت خود را داشته باشد. از این رو به نظر میرسد که در حمایت از پخش خصوصی، اهداف دیگری نهفته که شاید از روی خیرخواهی نیز بیان نشده است.
۲- وضعیت، شرایط و هنجارهای دینی، فرهنگی و اجتماعی مردم ایران زمین باعث گردیده است که به مصرف هر نوع تولید فرهنگی دست نزنند و به انتخاب بپردازند. این یک برگ برنده برای رسانه ملی است. اما این مسئله نباید موجب شود که این رسانه از این مسئله برداشت «انحصاری» داشته باشد. بلکه باید به عنوان یک فرصت بدان بنگرد. در هر صورت، مخاطبان با تنوع رسانهای روبرو هستند، هرچند که با توجه به هنجارهای خود رسانه ملی را برمیگزینند. از این رو، رسانه ملی موظف است که تنوع و تکثر پخش را در قالب هنجارها رعایت کند.
۳- چند سالی است که تعداد شبکههای بینالمللی، ملی و استانی صدا و سیما، افزایش قابل ملاحظهای یافته است. اما این تنوع، کمتر تنوع «موضوعی» در پخش تلویزیونی محسوب میشود و اکثر قریب به اتفاق شبکهها، شبکههایی عمومی هستند که به پخش انواع برنامهها میپردازند. در واقع تقسیمبندی، بیشتر «منطقهمحور» است تا «موضوعمحور». البته وجود شبکههایی منطقهمحور از اهمیتی اساسی برخوردار است. اما با این وجود، مشاهده میشود که شبکههای استانی که در راستای «منطقهمحوری» باید به تولید و پخش بپردازند، کمتر به وظیفه خود پرداخته و بیشتر پخش آنان را موضوعات عمومی تشکیل میدهد. البته این مسئله به نبود ظرفیتها و بودجهها در مناطق نیز برمیگردد. بنابراین، شبکههای متعدد منطقهمحور نیز به هدف خود که همانا «ارتباط با مخاطبان منطقه» و همچنین «معرفی فرهنگهای محلی به دیگر اقوام» است، نائل نمیگردند که در این زمینه باید برنامهریزیهای گستردهای از سوی رسانه ملی صورت پذیرد.
۳- هرچند ایجاد شبکههای منطقهمحور از اهمیت زیادی برخوردار است، اما ایجاد شبکههای موضوعمحور را میتوان یکی از مهمترین عناصری دانست که در افزایش و جذب مخاطبان بسیار موثر خواهد بود. هرچند که امروزه شبکههایی همچون «قرآن و معارف»، «خبر» و «آموزش»، به طور تخصصی به پخش میپردازند، اما این تعداد از شبکهها کافی نیست. البته مدیریت رسانه ملی ایجاد شبکههای موضوعی متنوع را منوط به «فراگیری پخش دیجیتال» دانسته است. به طوری که اکنون شبکه «مستند» به صورت آزمایشی از طریق گیرندههای دیجیتال قابل دریافت است. اما در یکسال اخیر، تلاشهای رسانه ملی در ایجاد پخش دیجیتال تنها به شهرهای تهران، قم، مشهد و رشت محدود شده است و مخاطبان اندکی نسبت به گستره کشور دارد. اما ایجاد پخش دیجیتال نوید تنوع و تکثر در شبکههای تلویزیونی موضوعی را میدهد.
در پایان میتوان تاکید کرد که ایجاد شبکههای متنوع موضوعمحور و البته با کیفیت تلویزیونی باید مهمترین مقوله سیاستگذاری رسانه ملی در سالهای آتی محسوب شود. این سیاستگذاری هم در حوزه سختافزاری و ایجاد پخش دیجیتال باید به جدیت دنبال گردد و هم در حوزه نرمافزاری، راهکارهای مناسب برای تولید فرهنگی را دنبال کند. راهکارهایی که با توجه به موضوعات پخش، از تنوع فرهنگی گستره ایران زمین غافل نبوده و تنها به دنبال بازتولید «فرهنگ مرکز» نباشد.
منتشره در: ماهنامه تخصصی «سینما رسانه»، دور جدید، شماره ۴۳۴، اردیبهشت ۱۳۹۰