مجید سلیمانی
هیچ تردیدی وجود ندارد که در میان برنامههای ورزشی سیما، برنامه نود از جایگاه خاصی برخوردار است و تماشاگران ثابتی دارد. اما این مسئله موجب نخواهد شد که با نگاهی انتقادی، بر ساختار این برنامه درنگ و لختی اندیشه کنیم.
نود، به ظاهر برنامهای ورزشی است و به طور خاص به «فوتبال» میپردازد. ورزشی که حاشیههای آن از اهمیت بیشتری برخوردار است. این مسئله نیز به این دلیل است که «گردش مالی» صنعت فوتبال مدیون این حاشیههاست و سالیانه مبالغ هنگفتی صرف ایجاد و پردازش جنجالها میگردد. فوتبال ایران نیز هرچند درآمدی مانند فوتبال سطح اول جهان را ندارد، اما گردش مالی چند صد میلیارد تومانی فوتبال در هر سال موجب شده است که در حد و اندازه خویش و یا حتی بیشتر، گرفتار جنجالها گردد. از این رو، روزنامهها و سیستمهای ساماندهی هواداران در کنار تلویزیون، نقشی بیبدیل را در ایجاد این چرخه نامیمون ایفا میکنند که در این میان، برنامه ورزشی «نود»، یکی از نقشهای اصلی را بر عهده دارد. به طوری که بسیاری از جنجالها در اتاق فکر این برنامه هدایت میشود. اما این تمام مسئله نیست. هرچند این برنامه، به ظاهر به موضوع فوتبال میپردازد، اما سعی دارد که با انداختن «تیکههایی ناچسب» به عرصههای دیگری همچون «سینما»، «سیاست» و حتی در بعضی موارد «دین» نیز وارد گردد. ورودی که هرچند در اصل آن هیچ شکی نیست و به طور قطع، ورزش در ارتباط با مسائلی همچون دین و سیاست قرار دارد، اما متاسفانه، دستاندرکاران برنامه بدون داشتن کمترین اطلاعاتی در این عرصهها ورود کردهاند. البته اگر خوشبینانه به این مسئله بنگریم!
کارگردان مولف
همه چیز بر مدار تفکر «فردوسیپور» میگردد. سیاست مشخصی وجود ندارد و وی بر اساس تفکرات خود به چینش «بازیگران» و «صحنهها» میپردازد و داستان را با «گرهافکنی» خاص خود پیچیده میکرده و در پایان نیز به «گرهگشایی» نمیپردازد!
فردوسیپور سرشار از ذکاوت است. البته بخش زیادی از درآمدهای میلیونی وی مدیون عدم ذکاوت اصحاب فوتبال است. آمار گواه این مهم است که بخش زیادی از اصحاب فوتبال از قشری محسوب میشوند که بهرهای از سواد ندارند و به لحاظ فرهنگی، در سطح خاصی به سر میبرند. فردوسیپور در میان این جمع فعالیت میکند و به دنبال عینیت دادن به دغدغههای خود است.
شخصیت ها
به جز فردوسیپور به عنوان کارگردان-بازیگر، شخصیتهای دیگری نیز نقشی اساسی در این «شوی تلویزیونی» ایفا میکنند. هرچند که این شخصیتها، «نام» و «شهرت» متفاوتی دارند، اما «نقش» عوض نمیشود. نود، مداوماً یک سری شخصیت «سفید» و «سیاه» به مخاطبان خود معرفی میکند. شخصیتهای «سفید» آقای کارگردان، هرگز «خاکستری» نیز نمیشوند، چه برسد به «سیاه». حتی اگر این شخصیت «قطبی» باشد و به وضوح برای کسب درآمد به فوتبال ایران آمده باشد. قطبی باید در هرصورت سفید باشد تا «پازل» آقای کارگردان جور دربیاید و ساز ناکوک نزند. در مقابل، شخصیتهای متعددی متشکل از مدیران عامل باشگاهها و مربیان، همیشه از نقش «سیاه» داستان بهره میبرند. در اینجا، اصلا اهمیتی ندارد که حق با کیست و این تحریر نیز به دنبال این مسئله نیز نیست.
اما کاراکترهای دیگر داستان، همه در خدمت بازیگر اصلی هستند. هر چند که «خاکستری» معرفی شوند. این کاراکترها شامل؛ کارشناسان داوری و کارشناسان فوتبال برنامه و عوامل دیگری همچون خبرنگاران سمج و همچنین مخاطبانی است که برای برنامه، مبادرت به ارسال عکس و فیلم میکنند که از مشخصه خاصی برخوردار نیستند و نقش آنها نیز توسط کارگردان پرداخت و «برجستهسازی» میشود.
سیر داستانی
سیر داستانی نود، هرچند سیری تکراری است. اما همیشه از جذابیتهایی خاص برخوردار است و مخاطب را متوجه خود میکند. کارگردان-بازیگر اصلی بارها صریحاً عنوان میکند که به دنبال «حقیقت» است و خود را در مقام «قضاوت» و حقیقت میبیند. از این رو کاراکترهای سیاه را در وضعیت قرمز قرار میدهد. اما این کار را به تنهایی انجام نمیدهد. بلکه نقشهایی سفید را در طول برنامههای متمادی پرداخت میکند و از آنها برای ایجاد وضعیت جنجالی بهره میبرد. کاراکترهای سیاه همیشه در مظان اتهام قرار دارند. از طرف دیگر این کاراکترها، از ویژگیهای شخصیتی خاصی برخوردار هستند که به راحتی میتواند آنها را در وضعیت جرم قرار دهد. این ویژگیهای شخصیتی را میتوان شامل خودشیفتگی و غرور بیش از حد، عدم بیان مناسب و استفاده از واژگان سخیف دانست که در متاسفانه در میان اصحاب فوتبال رایج است. اما همه شخصیتهای سیاه آقای کارگردان، چنین شخصیتی ندارند. از این رو، سعی میشود که با ایجاد دیالوگ، وضعیتی تصنعی ایجاد شود تا این کاراکترها سیاه شوند! استفاده از فرایندها و ترفندهایی همچون «تحقیر» و «فرافکنی» در این سکانس مهم، از اهمیتی فزاینده برخوردار است.
رمزگذاری و رمزگشایی
داستانی که گرهافکنی و یا به عبارتی؛ رمزگذاری و در ادامه رمزگشایی نداشته باشد، داستان ناقصی محسوب میشود که از «فرم» بهرهای ندارد و نمیتواند مخاطب را میخکوب سیر داستانی خویش کند. نود هم یک داستان است که راوی آن سعی میکند که قواعد «داستانپردازی» را رعایت کند. اگرنه مخاطبان خود را از دست خواهد داد. مخاطبانی که به دوست دارند داستان مهیجی را دنبال کنند و از جنجالها لذت ببرند. فوتبال ایران هم سرشار از «ابژههای داستانی» است و هر روز، دهها نفر در آن «سوژه» میشوند! یک داستاننویس قهار نیز کافی است که «ساختار» را بداند و با عناصر موجود، «گره داستان» خود را شکل دهد و «پیرنگ» قصه خود را بسازد. گرهگشایی و یا به عبارتی رمزگشایی در شوهای تلویزیونی اسیر همین شیوه رمزگذاری است. فردوسیپور چنان ماهرانه رمزگذاری میکند که حتی نیازی به رمزگشایی نیست و مخاطب، «نتیجه نهایی» را خود دریافت خواهد کرد. عناصر اصلی ایجاد گره افکنی به گونهای است نمیتوان نتیجه دیگری گرفت. گرهافکنیها نیز در برنامههای مداوم صورت میگیرد و هرگز خواننده یک داستان، دلش برای کاراکتر سیاه داستان نخواهد سوخت و در آرزوی موفقیت شخصیتهای سفید است. نویسنده داستان است که با ابزار و یا به عبارتی «کانال ارتباطی انحصاری» خویش، دست به گزینش و «دروازهبانی» میزند و وجوه هر کاراکتر – چه سیاه و چه سفید – را بر اساس داستان خود در ذهن ما میسازد. «قهرمان» داستان، همیشه قهرمان است و روایتگر هرگز خدشهای بر وجوه شخصیت او وارد نخواهد کرد. چون مخاطب به روایتگر داستان «بیاعتماد» خواهد شد. نود هرگز قهرمانهای خود را زیر سوال نمیبرد. زیرا مخاطب از روایتهای داستانی قسمتهای قبل آگاه است. بنابراین اگر یکی قهرمانهای نود، به هر دلیلی دچار خطا و اشتباهی گردد، در نگاهی حداکثری، روایتگر «سکوت» پیشه میکند و یا خطا را وابسته به توطئه عوامل منفی و سیاه معرفی میکند.
گزارههای اصلی، نشانهها و انگارهها
هر داستان گزارههای متنی و تصویرسازیهای ثابتی دارد. گزارههای نود، به شدت وابسته به روایتگر اصلی خود است. بعضی از این گزارهها را میتوان اینگونه فهرست کرد: ۱- تاکید بیش از حد بر مدل غربی در فوتبال تا آنجا که گاهی «فضائل اخلاقی» در غرب به عنوان کتاب راهنما عرضه میگردد و چاره حل «رذائل اخلاقی» در فوتبال ایران معرفی میشود. از این رو، همیشه مثالهایی از شیوه رفتار بازیکنان و مربیان غربی به میان میآید. ۲- دین و اخلاق دینی، برخلاف اخلاق حرفهای غربی، همواره تقبیح میشود. به عنوان نمونه میتوان به شانتاژ تبلیغاتی نود در مقابل منشور اخلاقی اشاره کرد که متاسفانه برنامه نود – که علی الظاهر در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش میگردد– این منشور را به همراه کارشناس خود به سخره گرفت و آن را در زمره «حریم خصوصی» شمرد. این در حالی بود که این منشور، تنها به روابط بیرونی اصحاب فوتبال میپرداخت. ۳- راوی نود، همیشه سعی میکند که فوتبال را در ارتباط با مسائل روز غیرورزشی مطرح کند. از این جهت بارها از تیکههای سیاسی استفاده میکند و یا از فیلمهای روی پرده صحبت میکند. البته این جهتگیری نیز برخلاف سیاستهای رسمی تلویزیون است و در بعضی موارد با رسانههای بیگانه هماهنگ است. تقبیح یک فیلم سینمایی روی پرده و تبلیغ مکرر فیلم دیگر در یک برنامه ورزشی چه توجیهی میتواند داشته باشد. ۴- رسانههایی که آقای کارگردان از آنها استفاده میکند همواره ثابت است و جالب آنکه اخبار آنها را به عنوان مدرک بر علیه دیگران مطرح میکند. به عنوان مثال این برنامه در عمده موارد از «خبرگزاری ایسنا» برای این منظور استفاده میکند و مخاطبان کمتر شاهد آن بودهاند که از اخبار دیگر خبرگزاریها استفاده شود.
پایان نوشت
تنها جذابیت داستان نود، عبور آن از خط قرمزها است. این برنامه با «اصحاب فوتبال» روبرو است و این اصحاب، فقط به دنبال فوتبال و ورزش و تندرستی نیستند. بلکه چرخهای از بازی، جنجال و سود را دنبال میکنند که برنامه نود، حلقه اصلی این چرخه است. و صد البته حقیقت است که در میان برنامههای سازمان صدا و سیما گم میگردد. رسانهای که قرار بود «دانشگاه عمومی» باشد و گفتمان انقلاب اسلامی و اسلامخواهی را فریاد کند، امروز بهترین تریبونهای خود را در اختیار برنامههایی همچون «هفت» و «نود» قرار داده تا تفسیری سکولار از فرهنگ و ورزش ارائه کنند. شاید این تفسیر سکولار بر برنامههای سیاسی و دینی نیز غالب شود.
منتشره در: ماهنامه تخصصی «سینما رسانه»، دور جدید، شماره ۴۳۵، خرداد ۱۳۹۰