گزارش خبری یا داستانی که روایت می شود!

مجید سلیمانی

اگر کمی با اصطلاحات تخصصی در حوزه روزنامه‌نگاری آشنا باشید متوجه نکته جالبی می‌شوید و آن اینکه کلمه story در زبان انگلیسی که معادل «داستان» به کار می‌رود، معادل «گزارش خبری» نیز هست! مطمئناً این مسئله اتفاقی نیست و ریشه‌های زبانی کلمات از واقعیات سرچشمه می‌گیرد. در واقع این حقیقت غیرقابل کتمان وجود دارد که هر خبر و گزارشی نیز روایتی است داستانی و همراه با خیال‌پردازی که روایت می‌شود. روایتی که هوشمندانه و با ظرافت به آن پرداخته می‌شود و اهداف متعددی دارد.

فرایند تولید و انتشار اخبار در رسانه‌های غربی نیز از ساز و کارهای خاصی برخوردار است که در برجسته‌سازی و روایت خاص اخبار از نگاه این رسانه‌ها نهفته است. ساختار روایی اخبار و گزارش‌ها ما را به این نتیجه می‌رساند که برداشت هر رسانه‌ای از هر واقعیتی بر اساس سیاستها و ساختارهای روایی خاص آن رسانه است. یک حکایت ممکن است چندین روایت داشته باشد. کسی که تجربه‌ای را زیسته است می‌تواند روایت تجربه شخصی‌اش را بازگو کند.. از این رو ما شاهد روایت‌های مختلفی از یک موضوع خبری در رسانه‌ها هستیم. مطالعه ساختار روایی داستان‌پردازی گزارش‌های خبری رسانه‌ها می‌تواند ما را در تحلیل مناسبات موجود در قدرت و مالکیت رسانه‌ها در جهان یاری سازد.

در تحلیل روایت، تمام یک متن موضوع تحلیل است و بر روی ساختار داستان یا روایت تمرکز می‌شود و هر پدیده پیرامونی بشر به نوعی از روایت بهره جسته است. در واقع می‌توان گفت که روایت، تنها به آثار تخیلی و هنری محدود نمی‌‌گردد. رسانه‌های خبری نیز به  روایت می‌پردازند و ساختار اخبار بر محور داستان‌ها و عناصر داستانی و اجرای نمایش است. روایت، از محصولات رسانه‌‌ها محسوب می‌شود، ضمن اینکه ما جهان را از طریق روایت‌ کردن آن تفسیر می‌کنیم. روایت، ایدئولوژی یک فرهنگ را نیز منتقل می‌کند و یکی از ابزارهای ترویج و تکثیر ارزشها و ایده‌آل‌ها به صورت فرهنگی است. به‌همین دلیل، از تحلیل روایت، غالباً برای کشف مقصود ایدئولوژیک یک اثر یا متن استفاده می‌شود. از این رو است که تحلیل روایت اخبار یک رسانه، محملی برای ساز و کار تولید فرهنگی و ایدئولوژیک مالکین آن محسوب می‌شود. هرچند در این روایت، عوامل دیگری مانند نوع نگاه خبرنگاران و تحریریه و یا ساخت خود واقعیت نیز مؤثر باشد، اما آنچه مجال انتشار وسیع و گسترده می‌یابد، ایدئولوژی حاکم بر رسانه متبوع خبرنگار است. هرچه یک روایت خاص از یک واقعیت در رسانه‌ها گسترده‌تر باشد، نمایش انحصار رسانه‌ای موجود بارزتر است. هرچند این روایت خاص در «جزئیات عناصر داستانی» متفاوت باشد، اما از ساختار روایی یکسانی برخوردار است و یک ایدئولوژی خاص در اختیار مخاطبان خود قرار می‌دهد.

«ویلیام لبوف»، زبان شناس ساختار گرا از همنشینی شش عنصر اصلی در ساختار کلی روایت‌ها سخن می‌گوید و با استفاده از آنها به تحلیل می‌پردازد. هرچند همه روایت‌ها، لزوما همه این عناصر را ندارند، اما این ساختار در بیشتر روایت‌ها قابل مشاهده است. وی معتقد است که ابتدا روایت با «درآمد»  آغاز می‌شود که خبر از وقوع اتفاق خاصی می‌دهد. درآمد شروع یک داستان را خبر می‌دهد. در واقع، درآمد گذشته از آنکه آغاز داستان را نهیب می‌زند، نوع آن را نیز مشخص می‌کند و همچنین نوع منطق روایت را در دل خود دارد؛ حال اگر بین این منطق و روایتی که خواهد آمد، همسازی و همگونی نباشد، تناقضی روی خواهد داد که مخاطب را سردرگم خواهد کرد. این گزینه بستگی به زمینه یا فرامتنی دارد که داستان در آن رخ داده است که شاید روایت‌گر به روایت آن نپردازد.

اما لبوف، پنج عنصر دیگر ساختار کلی روایت‌ها را که بر این اساس هم به تحلیل می‌پردازد را شامل موارد «جهت‌دهی»، «پیچیده کردن»، «ارزیابی»، «گره‌گشایی»  و «کودا یا بند نهایی»  می‌داند.

در «جهت‌دهی»، کارکردهای ارجاعی روایت بررسی می‌شود. در واقع، چهار کارکرد «فرد»، «زمان»، «مکان» و «موقعیت‌های رفتاری»، کارکردهای جهت دهنده در ساختار روایی متون محسوب می‌شود. لبوف تاکید می‌کند که جهت‌دهی اغلب بوسیله جملات و عبارات داخل بندهای روایت انجام می‌شود. هرچند معتقد است که همه روایت‌ها جهت‌دهنده ندارند و همه جهت‌دهنده‌ها هم این چهار کارکرد را ندارند. در هرصورت عنصر جهت‌دهی، نقش «آشنایی» مخاطب با فضای روایت را ایفا کرده و اطلاعاتی در اختیار وی قرار می‌دهد تا بتواند موقعیت داستان، زمان، مکان و شخصیت های درگیر در ماجرا را در ذهن خود متصور شود.

عنصر «پیچیده کردن» و یا به عبارتی «گره‌افکنی»؛ عنصر اصلی بوجود آورنده و ادامه دهنده روایت است. گره افکنی، معمولاً به شکلی ناگهانی در داستان ظاهر می شود و مخاطب را برای دانستن تاثیر آن اتفاق، حریص می‌کند. عموماً نیز به کشمکش یا تعارض منجر می‌گردد؛ این تعارض ذهنی، جسمی، اخلاقی و عاطفی است. بدون پیچیده‌کردن، راهی برای پرداخت داستان وجود ندارد. لبوف تاکید می‌کند که مفهوم «توالی» نقش مهمی در عنصر پیچیده‌کردن دارد. زیرا رشته بلندی از رویدادها از چند چرخه روایت‌های ساده و تعداد زیادی روایت پیچیده‌کننده تشکیل شده است.

اما عنصر «ارزیابی» در روایت، مهمترین عنصر یک روایت است. زیرا یک روایت بدون عنصر ارزیابی، روایتی ناقص، غیرقابل فهم و مبهم است. زیرا روایت در پاسخ به یک «نیاز مخاطب» شمایل می‌گیرد. در واقع، روایت‌ها معمولا در پاسخ به برخی محرک‌های بیرونی و برای بیان برخی علاقه‌مندی‌های شخصی ادا می‌شوند. به عبارت دیگر، ارزیابی به این نکته می‌پردازد که چرا یک واقعه به روایت تبدیل شده و چرا برای مخاطب دارای اهمیت است. طبیعی است که اگر مسئله برای مخاطب اهمیتی نداشته باشد، از کنار آن گذر خواهد کرد. در این صورت است که می‌توان گفت که عنصر ارزیابی در روایت با آنچه که در روزنامه‌نگاری «ارزش‌های خبری» خوانده می‌شود، مطابقت دارد. ارزش‌های خبری شامل «دربرگیری» ، «شهرت» ، «برخورد، اختلاف و درگيري» ، «استثنا و شگفتي» ، «بزرگي و فراواني تعداد و مقدار» ، «مجاورت»  و «تازگی»  است. در واقع اخباری که دارای ارزش خبری نباشد، منتشر نخواهد شد. می‌توان گفت که عنصر ارزیابی در روایت اخبار را می‌توان با توجه به ارزش‌های خبری سنجید. ارزش‌هایی که در بعضی مواقع، توسط رسانه‌ها و به دلیل برجسته‌سازی برای مخاطبان ایجاد شده است.

«گره‌گشایی»  یک روایت نیز آن بخش از توالی روایت است که پس از ارزیابی می‌آید و پیچیدگی‌هایی که پیش از این در روایت بوجود آمده است، رمزگشایی می‌گردد. در واقع مخاطب خواهد دریافت که در پایان نهایی روایت با چه نتیجه‌ای روبرو خواهد شد.

در پایان نیز لبوف از عنصری با عنوان «بند نهایی» نیز سخن می‌گوید که خبر از پایان داستان می‌دهد. البته لبوف تاکید می‌کند که لزوما همه روایت‌ها با این عنصر به پایان نمی‌رسند و بعضی با گره‌گشایی خاتمه یافته تلقی می‌شوند. اما آنچه که بند نهایی را از گره‌گشایی متمایز می‌سازد، عنصر «زمان» است. در حقیقت، روایت‌ها لزوما بر زمان حال منطبق نیستند و شاید با گره‌گشایی در مورد زمان گذشته پایان یابند. بند نهایی در روایت‌های خبری را می‌توان نوعی هشدار نویسنده خبر و رسانه متبوعش به مخاطب دانست. با کمی تامل در بند نهایی روایت که در ارتباط با زمان حال مطرح می‌شود، می‌توان از گرایش‌های یک رسانه در تولید و انتشار اخبار نیز مطلع شد. زیرا اگر رسانه از عهده ایجاد روایتی باورپذیر برای  مخاطبان خود برآمده باشد، از بند نهایی روایت خود نیز برای تاکید بر آنچه منتشر ساخته، بهره خواهد جست. هرچند بهره نجستن از بند نهایی در ارائه روایت، باعث نمایش بی‌طرفی در مقابل دیدگان مخاطبان است. در این صورت روایت خبر باید به گونه‌ای صورت پذیرد که بند نهایی در میان عناصر دیگر روایت تکرار و بر آن تاکید گردد.

در پایان می‌توان گفت که هر کسی که می‌خواهد گرفتار داستان نگردد باید تمام تلاش خود را معطوف به بازشناسی تکنیک‌های یک روایت گرداند و محو داستان نشود. بنابراین باید مدام روایت را قطع کرده و به تحلیل پرداخت. زیرا یک روایت خوب همواره از مکانیسم‌های نهان بهره می‌جوید تا از تاثیرگذاری بیشتری برخوردار گردد.

 

منتشره در: ماهنامه تخصصی «سینما رسانه»، دور جدید، شماره ۴۳۶، تیر ۱۳۹۰