«نمایش خود» به تاریخ زندگی بشر قدمت دارد. از ابتدای خلقت، هر انسانی در اندیشه «تداوم» از «نشانهها» بهره برده است تا جنبهای از حیات خود را برای همعصران و آیندگان خود به نمایش گذارد. از نقاشیهای کهن تا مکتوبات سنگی و کاغذی، نمایشی است از انسانی که در اندیشه تداوم است. همانگونه که امروز ما نیز، بعضاً شاید برای ثبت در تاریخ، متون مکتوب، فیلمها و تصاویرمان را در رسانههای اجتماعی پست میکنیم. شاید که نشانهها و نمایش شخصیت ما برای همیشه باقی بماند و معاصران و آیندگان، با توجه به نشانههای موجود از ما، ذهنیت خود را شکل دهند. در عبارت دیگر، ما با همین تصاویر و متون، خودمان را شکل میدهیم.
بدون شک، اولین رسانههای اجتماعی که بهطورجدی ما را درگیر بازنمایی خود و بیان احوالاتمان کرده، «وبلاگها» بودند. جایی که بیشتر بر نشانههای «متنی» استوار بود و گفتگو با دیگر کاربران، با انتشار «نظرات» آنان همراه میشد. وبلاگها، شبکهای از روابط جدید را در میان کسانی به وجود آورده بود که دستی بر قلم داشتند و با در نظر گرفتن سنجش عملیاتی مفهوم طبقه در علوم اجتماعی، شامل طبقات برخوردارتر جامعه محسوب میشدند. بدین معنا که ضریب نفوذ اینترنت در عصر رسانه اجتماعی وبلاگ، بهوضوح بسیار پایینتر از زمان کنونی بوده است و تعداد افراد بسیار کمی از طریق اتصال رایانه به اینترنت از این رسانه اجتماعی بهره میبردند. وبلاگها و متون آنها، فرایندی از تصدیق و مقابله در میان نویسندگان متون بهواسطه لینکها فراهم میکرد و مرتباً گفتارهای جدیدی را در طبقه برخوردار موجب میشد. تمایز متون وبلاگی – بهعنوان یکی از متقدمترین رسانههای اجتماعی – با دیگر متون منتشره در اینترنت، به فرایند انتشار آنان برمیگردد. زیرا اولین نویسندگان وبلاگی، نویسندگان نشریات مکتوب و اینترنتی بودند که این بار با آزادی عمل بیشتر نسبت به تحریریه خود مبادرت به انتشار مطالب در وبلاگ شخصی کرده و نظرات دیگر کاربران را درباره متون خود جویا شدند.
پستهای وبلاگی، کمکم میان بسیاری از کسانی که توانایی نوشتن داشتند فراگیر شد و این مسئله باعث شکلگیری شبکههای جدیدی میان آنان گردید. این شبکهها را میتوان در راستای ارجاعات و استناد نویسندگان به یکدیگر و ابراز نظرات درباره متون تلقی کرد. با همه این توصیفات، چند نتیجه کلی را میتوان از عصر وبلاگنویسی در تاریخ رسانههای اجتماعی گرفت. مهمترین نتیجه این است که وبلاگها آنچنان میان طبقات مختلف اجتماعی فراگیر نبودهاند و عمدتاً محدود به نویسندگان و خوانندگان میشد. علاوه بر ضریب نفوذ اینترنت، ویژگی «متنی» وبلاگها نیز در عرصه نفوذ نخبگانی آنها بیتأثیر نبود. متنها در برابر تصاویر، هرگز فراگیر نبودهاند و همین ویژگی اولین قالب رسانههای اجتماعی نمیتوانست آنها را در عرصه عمومی مطرح کند. البته ویژگی فنی نیز بیتأثیر نبوده و اساساً خدماتی که وبلاگها برای ایجاد شبکه فراهم میکردند به نسبت امروز قابلاعتنا نبوده است. هرچند بدون شک وبلاگنویسی در برابر شیوههای انتشار ماقبل خود، یک انقلاب محسوب میشود. اما نکته دیگری در مورد وبلاگنویسی و انتشار متون وجود دارد که شاید کمتر موردتوجه قرار گرفته است. این نکته به وجهی از مسئله برمیگردد که بیشتر با واژه «میرایی پیام» شناخته میشود. بدین معنا، یکی از اصلیترین انگیزههای نویسندگان وبلاگی، ثبت پیام خود در تاریخ و جلوگیری از میرایی آن بوده است و بهواسطه همین کنش، به دنبال جاودانگی «خود» نیز بودهاند.
اما ورود تصویر به رسانههای اجتماعی، موجب تحول نشانهها شد و امروز، بیشتر اطلاعات خروجی ما در شبکه بر اساس تصاویری است که پست میکنیم و متنها، نشانههای ضعیفتری هستند و بهمراتب، اطلاعات کمتری منتقل میکنند. نسل جدید رسانههای اجتماعی، به نسبت وبلاگها، هم واجد ویژگیهای شبکهایتر هستند و هم با ورود تصویر – اعم از عکس و فیلم – حوزه عمومی نفوذ رسانههای اجتماعی در میان عامه مردم را گسترش دادهاند. اینستاگرام در این میان پیشتاز است و بهجرئت میتوان گفت که این شبکه اجتماعی حتی به نسبت دیگر شبکههای اجتماعی – مانند فیسبوک – عرصه عمومیتری دارد و این ویژگی را نیز بهواسطه تمرکز بر تصاویر به دست آورده است. در قیاس تحول رسانههای اجتماعی و نمایش خود، از وبلاگها تا اینستاگرام، فرایندی را میتوان مشاهده کرد که عبور از متون و ورود به عرصه تصویر، کمترین وجه آن است. این تحول، از یک منظر، وجهی از عرفیشدن در نمایش خود و تلاش برای جلوگیری از میرایی پیام دارد و از وجهی دیگر، موجب تغییر و عرفیشدن اولویتها در همه عرصههای اجتماعی خواهد شد. زیرا عرصههای اجتماعی متأثر از برداشتهای حوزه عمومی است و عرفیشدن و سادهسازی آن در ابعاد این تأثیرپذیری قابلفهم خواهد بود. تغییر مرجعیتهای اجتماعی و تأثیر سلبریتیها را میتوان یکی از کمترین نشانههای عرفیشدن حوزه عمومی بهواسطه تصویر تلقی کرد.