سریال‌های شبانه؛ از کمدی تا اسارت در اقتضائات ملودرام

 مسئله سریال‌های شبانه و یا به عبارتی سوپ اپراها(soap-opera)  مسئله‌ جدیدی در مطالعات تئوریک تلویزیون محسوب نمی‌شود. از دیرباز و با شکل‌گیری رادیو، نسخه‌های رادیویی و بعدها نسخه‌های تلویزیونی این نوع سریال‌ها، خانواده‌ها را در ساعات شب سرگرم می‌کرده‌اند. در واقع این نوع سریال‌های خانوادگی، به سریال‌هایی اطلاق می‌شود که با نظم معینی و در یک ساعت مشخص و با فاصله زمانی حداقل یک روز در میان برای «مصرف» اعضای بالغ و حتی نابالغ یک «خانواده»، مجال انتشار می‌یابند. وجه مشترک این سریال‌ها را می‌توان توجه صرف آنها به «زندگی روزمره خانوادگی» دانست. هرچند این نوع سریال‌ها می‌تواند از درون مایه طنز و کمدی تا ژانرهای ملودرام و حتی موقعیت‌های تراژیک برخوردار باشد، اما نکته اصلی آن است که باید به تمام مسائل با نگاهی «ساده شده» و یا به عبارتی «سطحی» بپردازد تا مخاطبان خود را از دست ندهد. در واقع، این نوع سریالها باید طیف عظیمی از مخاطبان با سلایق و علایق مختلف را با خود همراه سازند تا وظیفه خود را به نحو احسن انجام داده باشند.

در ایران نیز همزمان با شکل‌گیری رادیو و تلویزیون، مسئله سریال‌های شبانه با جدیت پیگیری شده است. اما در اواخر دهه هفتاد و با پخش سریال‌های نود شبی طنز، این مسئله مشهود‌تر بوده است. به طوری که هرچند سریال‌های بسیار زیادی از شبکه‌های مختلف تلویزیون با فاصله زمانی هفتگی پخش می‌شد، اما نبود سریال‌های شبانه و یا به عبارتی «هر شبی» باعث می‌شد که میزان مخاطبان تلویزیون در ساعات پیک مصرف تلویزیونی کاهش یابد. از این رو، مدیران شبکه‌های تلویزیونی در ساخت مجموعه‌های نود شبی طنز، دست به رقابت عجیبی زدند! به طوری که در اوائل دهه ۸۰، ما شاهد پخش همزمان چند سریال طنز درشبکه‌های مختلف به صورت همزمان بودیم که موجب کاهش کیفیت این نوع مجموعه‌ها نیز شد. اما تا این زمان، سریال‌های شبانه تنها در ژانر کمدی خانوادگی، به مخاطبان ارائه می‌شد، ولی با پخش مجموعه طولانی شبانه «نرگس» (سیروس مقدم) در سال ۸۵، نوع جدیدی از سریال‌های شبانه به مخاطبان معرفی شد که حتی در بعضی موارد از «ملودرام خانوادگی» هم عبور کرده و «موقیعت‌های تراژیک» نیز ارائه می‌کرد. «رنج و مشکلات خانوادگی» و «فرجام رابطه‌های نسنجیده و البته سنجیده اجتماعی»، مسئله‌ای بود که در سریال نرگس بیان شد و بعد از آن در تمامی سریال‌های شبانه پس از آن تکرار گشت. داستان سریال‌هایی همچون رستگاران، دلنوازان، ترانه مادری و اخیرا نیز زیر هشت و فاصله‌ها را به خاطر بیاوردید. هر یک را می‌توان ادامه نرگس دانست. البته نکته جالب توجه نیز آنکه عوامل ساخت این سریال‌ها و سبک‌های فنی و محتوایی این سریال‌ها نیز دقیقا مشابه یکدیگر است. هرچند با دخالت کارشناسان جدید – به خصوص کارشناسان مذهبی – مفاهیم دینی و اخلاقی در اثنای داستان‌های تکراری و روزمره به خورد مخاطبان داده می‌شود. البته این مسئله را نمی‌توان به عنوان نقاط ضعف این سریال‌ها مطرح کرد. زیرا ذات چنین مجموعه‌هایی این گونه مسائل را می‌طلبد. البته تبیین تاثیر و اقناع مخاطبان از ارائه مفاهیم اخلاقی، دینی و ارزشی این سریال‌ها قابل ستایش است و باید در تحقیقی جامع بدان پرداخت و از حوصله این متن نیز خارج است. اما سوال اساسی در این میان این است که نگاه مخاطبان به این سریال‌ها صرفا سرگرمی است و یا پندهایی نیز از آن به یادگار می‌گیرند و در زندگی اجتماعی خود به کار می‌بندند؟ و چرا استقبال از سریال‌های شبانه ملودرام خانوادگی در حد و یا بیشتر از سریال‌های شبانه کمدی بوده است. در حالی که طنز، خواه ناخواه از جذابیت بیشتری برای مخاطبان برخوردار است. امروز؛ سریال «زیر هشت»، انتهای رنج و غم انسانی را تداعی می‌کند و البته مخاطبان زیادی نیز جذب خود ساخته است. سریال «فاصله‌ها» نیز از این مسئله به دور نیست. اما هر دو، به بازنمایی طبقه‌های متوسط و مرفه شهری پرداخته‌اند. هرچند که فاصله‌ها تاکید می‌کند که فضای داستان در «جنوب شهر» رخ می‌دهد، اما استفاده از لوکیشن‌های لوکس و البته خانه ویلایی نتوانسته جنوب شهر را در ذهن مخاطبان تداعی کند. بنابراین دیالوگ‌های سریال فاصله‌ها که بر جنوب شهری بودن تاکید دارد، بیشتر شبیه طنزی تلخ است. طراحی صحنه و مخصوصا گریم بازیگران سریال به هیچ وجه بازنمایی مردم جنوب شهر نیست. اما چه مسئله‌ای باعث شده است که چنین تناقض آشکاری نمود پیدا کند؟ شاید پاسخ را بتوان در ذات ملودرام دریافت. در سریال نرگس نیز برای آنکه فقر و تنگدستی خانواده نرگس را نشان دهد، بارها بر این مسئله تاکید کرد که خانه و باغ بزرگی که خانواده در آن زندگی می‌کنند متعلق به دیگری است. در واقع کارگردان باز نتوانسته بازنمایی درستی از خانواده‌ای کم‌بضاعت نشان دهد. اینکه چرا این بازنمایی صورت نمی‌گیرد، به این دلیل است که فیلمساز نمی‌خواهد از قواعد شناخته شده ملودرام خانوادگی تخطی کند. در سریال فاصله‌ها نیز بازنمایی جنوب شهر به نشان دادن زندگی شیک و سرمایه‌سالارانه محدود شده است. زیرا ملودرام زمینه‌ای برای تجربه عیش زندگی سرمایه‌داری است. حتی اگر این لذت‌جویی، تنها تصویری بر قاب تلویزیون باشد.

فاصله‌ها نیز به مانند تمام ملودارم‌های خانوادگی، شیوه‌ای خاص از «سبک زندگی» را مطرح می‌کند. کاراکترهای سریال، ایده‌آل صنف خود هستند. ظواهر هرگز در یک ملودرام فراموش نمی‌شود. به طوری که آراستگی غلوآمیزی در میان بازیگران موج می‌زند. البته مخاطبان نیز این امر را می‌پسندند و ملودرام نیز بر خواسته‌های پایین‌ترین سطح مخاطبان تاکید دارد و سعی می‌کند که خود را به «فرهنگ عامه پسند» نزدیک سازد.

فاصله‌ها هم مانند تمام سریال‌های هم‌سنگ خود، داستان پیچیده‌ای ندارد. زیرا ملودرام بر عاطفه و هيجانات ناشى از آن استوار است و از اشخاص و مفاهيم تعريف روشنى ارائه کرده، مخاطب را خسته نمى‌کند و بلاتکليف باقى نمى‌گذارد. هرچند پایان داستان برای مخاطبان راضی‌کننده است، اما موضوع ملودرام عشق، نفرت، دروغ، تهمت و حق کشى در میان زندگی روزمره خانوادگی است. مسائلی که به آرامی و حتی گاهی به زیبایی نیز بیان می‌شود و مخاطبان نیز پس از پایان از دیدن صفات رذیله، لذت کافی می‌برند!

البته باید بار دیگر تاکید کرد که نمی‌توان نسخه جامعی برای سریال‌های شبانه مانند سریال فاصله‌ها پیچید. فاصله‌ها سعی کرده است که بازنمایی اقشار جدیدی از مردم باشد. هرچند نتوانسته به درستی «اقشار مذهبی» را بازنمایی کند. مجموعه تولیدکننده البته سازمانی ایدئولوژیک با عنوان «صدا و سیما» است و سعی دارد که ارزشهای دینی و ملی خود را وارد ملودارم‌های سرگرم‌کننده شبانه کند. البته تا حدودی هم موفق بوده است. ارزشهایی مانند ایمان به خدا، رزق حلال، ارتباط سالم با جنس مخالف، ارزش ازدواج، طرق صحیح برخورد در خانواده و … همگی وارد یک ملودرام خانوادگی با نام «فاصله‌ها» – که نام آن نیز تاکید بر فاصله‌های ایجاد شده در روابط انسانی دارد – شده است. اما این مفاهیم و ارزشها تا چه اندازه در سایه اقتضائات تکنیکی و محتوایی ملودرام برجسته بوده و یا اینکه رنگ باخته است. مسئله مهم این است که آیا این مفاهیم اثر مثبتی در تبدیل ارزشها به هنجارها میان مخاطبان داشته و یا خیر. اما از سوی دیگر می‌توان با قاطعیت گفت که فاصله‌ها و سریال‌هایی از این نوع، در یک مولفه ملودرام موفق بوده‌اند و آن هم جذب «انبوه مخاطبان» است تا ساعاتی با تماشای سریال از مصرف هرگونه رسانه مضر و مبتذل خودداری کنند!

 این مقاله جهت انتشار در شماره شهریورماه ۱۳۸۹ ماهنامه تخصصی «سینما رسانه» به رشته تحریر درآمده است.