مجید سلیمانی
شهید سید مرتضی آوینی را تنها نمیتوان مستندساز جنگ دانست، بلکه وی در آثار متعدد خود در قامت یک نظریهپرداز متبحر هنر و سینمای دینی نیز ظاهر میگردد. وجهی که میتواند نگاه ما را در بررسی آثار تصویری وی نیز بسط دهد. زیرا آنچه را که آوینی در تئوری به طبع میآراست، در قالب نمونه عملی بر صفحه کوچک تلویزیون نیز متجلی میساخت. حضور تفکر معنوی تئوریک در کنار ابراز عملی آن در قالب مستند هنری، نکتهای است که باعث تمایز آثار این شهید بزرگوار از دیگر نمونههای عملی میشود. در واقع روایت فتح، تصویر عینی و تجلیگاه باورهای مرگآگاهانه و معنوی آوینی محسوب میشود.
هر چند که به تعبیر شهید آوینی، «روایت فتح» در شرایط «سکر عرفانی» دهه اول انقلاب و با حضور الهی حضرت امام خمینی (ره) محقق شده است، اما میتوان افق دید روایت فتح را در قالب نظریات تئوریک منتشره آوینی نیز مشاهده کرد. در حقیقت شرایط موجود در دهه اول انقلاب اثرگذاری عمیقی در تولید اثری الهی با نام روایت فتح داشته است، ولی این هنر الهی جز در سایه بصیرت و علم سازنده آن یعنی سید مرتضی آوینی امکان تحقق نداشته است. به طوری که همزمان مستندهای متعدد دیگری نیز در این حوزه ساخته و انتشار یافت، اما هیچ یک توفیقی همانند روایت فتح حاصل ننموده است. روایت فتح؛ جان کلام آوینی در تحریراتی همچون «حکمت سینما» و «سینمای اشراقی» است. در سینمای اشراقی، فیلمساز از تصنع و نمایش اشیا خارج میگردد و «حقیقت» اشیا را در معرض دید مخاطبان اثر قرار میدهد. دیگر تکنیک حجاب انسان نیست و درنوردیده میشود.
در واقع آنچه آوینی در روایت فتح به تصویر میکشد، معنای «هنر دینی» را به منصه ظهور میرساند. هنر در اینجا، انتهای ظهور نامحسوسات در محسوسات محسوب میشود و بهترین و اثرگذارترین «بیان دینی» در میان مؤنین آن است که بیواسطه مخلوق خداوند محسوب گردد و نقش هنرمند در این میان، واسطه و ابزاری برای ابراز است. اگر نه هنر دینی را نمیتوان هنری دانست که از علائق انسانی و امیال حیوانی هنرمند ناشی گردد. در این صورت، هنر بازنمایی و تشدید واقعیت اوهام یک انسان است. در حالی که هنر دینی در نگاه مخاطب، بیواسطه از جانب خداوند است. و این امر ممکن نمیگردد به جز آنکه هنرمند بیرق شورش بر نفسانیات خود برگزیند و خود را از آنچه که «حدیث نفس» خوانده میشود، پاک سازد. مسئلهای که در روایت فتح به صورت بینظیرترین وجهی شکل واقعیت به خود گرفت. از این رو است که ما هرگز تیتراژی در این مجموعه مستندها نمیبینیم و آوینی و گروهش بی آنکه به فکر مطرح کردن نام خود باشند، به تولید هنری اشراقی دست یازیدهاند. مستندها با نام خداوند آغاز میشود و تنها نام روایت فتح بر تصویر نقش میبندد.
آوینی در تحریرات خود تاکید زیادی بر مستند و سینمای اشراقی میکند و از به کار بردن اصطلاحاتی همچون سینمای اسلامی خودداری میورزد. اشراق برای آوینی، رسیدن به حقیقت و بیان آن در آثار هنری است. به گونهای که واسطه ذهن مستندساز حذف گردد. از این رو است که وی اعتقاد داشت تا هنرمند از اهل «حق» نبوده و بدان واقف نباشد، بهرهای نیز از «حقیقت» در آثار خود نخواهد داشت.
اما این «حقیقت» چیست که در نظریه سینمای اشراقی آوینی، نقش اصلی را ایفا میکند. حقیقت در اینجا آن است که هنرمند اسیر ذات تکنیک و هنر سینمای متداول نگردد. سینما «تشدید واقعیت» است. مسئلهای که در عالم نظریهپردازی نظریهپردازان مدرنیست ارتباطی، تعبیر به «برجستهسازی» شده است. روایت فتح، هرگز نخواسته است که اسیر مهمترین عنصر ارتباطی تکنیک گردد. از این رو به برجستهسازی وقایع نادر نمیپردازد و آن را در زمره نفسانیات عامل این وقایع میشمارد. زیرا لزومی ندارد که مسئلهای نادر و احیانا بر ضد اهداف متعالی مسلمین به اندازه دیگر مسائل بزرگ گردد. از طرف دیگر، روایت فتح هرگز گرفتار رفتارهای مصنوعی نمیشود و بسیجیان و رزمندگان جبهه حق را گرفتار اقتضائات دوربین نمیسازد. رزمندگان مشغول فعالیتهای همیشگی خود هستند و دوربین تنها چشمی است از یکی از رزمندگان. رزمندهای که همانند دیگر رزمندگان عکس العملهای متداولی در مورد وقایعی مانند انفجار و غیره دارد. مانند چشم و سر انسان، در هنگام حمله سر خود را به زیر خاکریز میکشاند و هرازگاهی نگاهی به دشمن آن سوی خاکریز دارد. وقایع آنچه که هستند، ثبت و ضبط میشود. حتی اگر مصاحبهای با رزمندگان صورت گیرد، از تکلفات و تصنعات به دور است. پرسشها سادهاند و بیشتر کوتاه و البته مستند و مصور هستند به وقایع واقعی.
اما این تمام مسئله نیست. «گفتار» اهمیت خاصی در مستندهای اشراقی روایت فتح دارد. گفتاری که نویسنده و گوینده، با توجه آموزههای دینی و معنوی خویش به تحریر و گفتار رهنمون میسازد. این گفتار با تصویر بیگانه نیست و تعالی تصاویر محسوب میشود. ساده و بیپیرایه هدف از تلاشهای رزمندگان را بیان میکند و تصویرکشیدن هر واقعهای، انکشافی نیز از گفتار حاصل میشود که بیان همان واقعه و تصویر است. هر جا صحبت از قیام است، نام حسین علیه السلام و یارانش بر زبان روای روایت فتح جاری میگردد و تبیینی دقیق از هدف قیام بر مخاطبان ارائه میشود.
مستند اشراقی روایت فتح از دیگر تکنیکها و یا به عبارتی دروغهای سینمایی متداول نیز مبرا است. موسیقی را در خدمت ایجاد هیجانات کاذب نمیگیرد. موسیقی در روایت فتح ساده است و بیپیرایه. از صداها و سازهای متفاوت در موسیقی روایت فتح خبری نیست و تکنوازی حرف نخست را میزند. مستندساز در روایت فتح سعی ندارد که با هر ارائه هر تصویری موسیقی خاصی را زمزمه کند. موسیقی کوتاه است و در خدمت حقیقت. نوایی بی ربط با ماجرای به تصویرکشیده نیست و مخاطب آن را جزئی از حقیقت میپندارد. آوینی در روایت فتح، این عنصر اصلی تکنیک سینمایی را نیز به خدمت حقیقت در میآورد و گرفتار تکنیک نمیگردد.
سینمای اشراقی، هر چند تمثیلی کوتاه همچون روایت فتح دارد، اما عمقی در نگاه و بیان این نظریه موجود است که شاید کاربست آن برای هنرمندان متعهد، بتواند عرصه جدیدی را در عالم هنر دینی گشاید. دست یازیدن به تکنیک در سینما و مستند، با توجه به اربابان کنونی تکنیک، تنها بازگشتی به گذشته است. زیرا با توجه امکانات موجود، یا اثری ضعیف و بیمخاطب حاصل میگردد و یا در نهایت خود، در خدمت اهداف اربابان تکنیک است. و این وجهی است از وجوه نظریه سینمای اشراقی شهید سید مرتضی آوینی که توجه به آن میتواند راهگشای افق هنر معنوی و دینی گردد.